تهران ساعت 4 صبح

ساخت وبلاگ
سیب یا گندم؟بعضی از خاطرات مث مرور چند دقیقه قبلن.شفاف واضح و روشن بعضی از خاطرات ته ته ته اعماق ذهنن. یه طناب میخواد واسه درآوردنشون بعضی از خاطرات هیچ وقت تو ذهن نمیشینن و مستمر در لحظه با آدم زندگی میکنن. این دسته آخر انقدر در لحظه وجود دارن که حتی زمان و به سخره میگیرن. من که نمیتونم باور کنم این اتفاقات مال هشت نه سال پیشه. از دفتر سنجری اومدیم بیرون .روزی که اونجا رو خالی کردم نمیتونستم اون همه اتفاقو که تو این ده سال اونجا افتاد هضم کنم.با یه لبخند و رضایت این همه اتفاق و به خاطرات نسپردم ,گذاشتم تو ذهنم که باهاش هر روز حال کنم و یواش یواش تبدیل به خاطرشون کنم. مث خوردن یه لقمه غذای خوشمزه که از خوردنش مست لذت میشی. تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 6:21

خاطره شاید بامزه ترین تصویریه که توی دنیا وجود داره.چه خوبش و چه بدش...تنها زمانی که وجود داره همون لحظه ایه که با زمان مماس میشی یعنی اکنون ....گذشته شاید بیشتر وقتها دردناک باشه  چون دست و پا زدن هاتو برای زنده بودن باز میبینی اونجایی که بخودت زخم زدی  یا به دیگران اونجا که نوازش منفی رو به بی نوازشی ترجیح دادی و اونجا که فکر میکنی دوست  داشتی و دوست داشته شدی ولی وقتی مثل یه فیلم نگاهش کنی بی هیچ حسی و فقط یک شاهد باشی بیشتر وقتها دوست داری قهقهه بزنی ....هم شادیش خنده دار ه و هم از دست دادن و عزا و مرگش....و بعد از یه مرور میفهمی دیگه بجای خاطره   درست کردن زندگی کنی بی هیچ قانون و ترسی هم برای خودت و هم برای دیگران ...زندگی بودن توی یک تصویر ذهنیه که خودمون ساختیم.....مثل یک حباب کافیه خودتو ببینی و یه فوت....یک وهم  که ما بهش می گیم  fantasmبا لبخند ساعت چهار صبح تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 89 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 0:14

انگار بند ناف منو تو یوسف آباد بریدن بیست ساله هر وری میرم بازم میرسم به یوسف آباد البته این بیست سالیه که خودم تنهایی گیر کردم توش با خانواده و دوستانش بمونه  ؛ امروزم یوسف آباد بودم  مثل شنبه های قبل ، از کوچه نهمشم رد شدم . خیلی وقت بود کوچه نهم فقط کوچه نهم بود ، امروز  یجور دیگه رد شدم ازش ولی .هم بیخیال بودم هم خنده رو لبم بود هم یجورایی از تو عصبانی بودم هم از خودم عصبانی بودم هم بخودم ایول گفتم هم  جای پارکینگ نبود هم تابلوها سرجاش بود  هم...خلاصه چند ثانیه گذر از کوچه نهم امروز  شد این. دوستم پرسید فردا چندمه گفتم دو خرداد .تولدت مبارک  تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 65 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 0:14

دیگر به راستی می دانستم درد یعنی چه. درد به معنی کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن دست بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در درمانگاه. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را برای کسی تعریف کند، دردی که انسان را بدون قدرت دست ها و سر باقی می گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد... تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : v for vendetta,v tach,v bts,v fib,v stock,v ups,v bozeman,v for vendetta cast,v for vendetta quotes,v words, نویسنده : aidin-ahao بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

نمی توانم گفت ، با تو اين راز نمی توانم گفت ـ در کجای دشت، نسيمی نيست که زلف را پريشان کند – □ آرام ! آرام ! از کوه اگر می گويی آرام تر بگوی! □ بار گریه ای بر شانه دارم □ برکه ای که شب از آن آغاز می شود ماهی اندو هگين می گردد و رشد شبانه ی علف پوزه ی اسب را مرتعش می کند آرام ! آرام ! از دشت اگر می گويی. گياهی که در برابر چشم من قد می کشد در کدامين ذهن است به جز گوسفندی که اينک پيشاپيش گله می آيد. آه ميدانم ! اندوه خويشتن را من صيقل نداده ام! □ بتاب ؛ رويای من ! به گياه و بر سنگ ، که اينک؛ معراج تو را آراسته ام من. □ گرگی که تا سپيده دمان بر آستانه ی ده تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

در چنین پنج شنبه هایی حتی مجرب ترین قصاب ها هم یکی از انگشتان شان را قطع می کنند. همه قطارها تاخیر دارند چون آنان که خودکشی می کنند دیگر نمی توانند به خود مسلط باشند کامپیوتر مرکزی در پنتاگون دیرزمانی است که از کار افتاده, و تمام تلاشها برای بازگرداندن مغروقین در استخرهای عمومی به زندگی بیهوده است. از همه بدتر, این بغل در خانه خانواده ماروتسکه شیر در حال سر رفتن است, سگ دچار سوء هاضمه شده و برای یک بار هم که شده عمه اولگا , این موجود خستگی ناپذیر دل و دماغی ندارد تهران ساعت 4 صبح...
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : پنج شنبه های دلتنگی,پنج شنبه های دلگیر,پنج شنبه های سپید,پنج شنبه های مدارس,پنج شنبه های با نشاط,پنج شنبه های دلگشا,مناظره تعطیلی پنجشنبه های مدارس,تعطیلی پنجشنبه های مدارس,تعطیلی پنج شنبه های استان البرز,تعطیلی پنجشنبه های البرز, نویسنده : aidin-ahao بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

تو این اتاق جدید که نشستم یه پنجره داره که به طرف خونه های مسکونی باز میشه .سر ظهر فستیوال بو های غذا اینجا راه میوفته. ماکارونی برنج قورمه سبزی سیر گوشت سرخ شده .......یهو رفتم به سال های قبل که مدرسه میرفتیم از صبح تا ظهر فقط یه نارنگی خورده بودیم که ترش ترش بود بعد با آرمان و علی  بدو بدو میومدیم خونه تا ناهار بخوریم .یهو پرت شدم به بیست و چند سال پیش تو کوچه های پاسداران 3 تا پسر  7 - 8 ساله با اون روپوشای مسخره (ماله من یقش شبیه دکترا بود)گرسنم . گرسنه اون روزا یا غذا  نمیدونم ولی گشنمههههههه تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

چند شب پیش خواب دیدم

از اون خوابایی که وقتی صبح پا میشی فکر میکنی دیشب اونجا بودی .تا ده یازده صبح کلنجار میری خواب بودی یا واقعا اتفاق افتاده

اومدم خونتون مهمونی بچه داشتی .خجالت میکشیدم نگات کنم .میترسیدم . ...

خواب      واقعیت    ترس      

تهران ساعت 4 صبح...
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

خاطره شاید بامزه ترین تصویریه که توی دنیا وجود داره.چه خوبش و چه بدش...تنها زمانی که وجود داره همون لحظه ایه که با زمان مماس میشی یعنی اکنون ....گذشته شاید بیشتر وقتها دردناک باشه  چون دست و پا زدن هاتو برای زنده بودن باز میبینی اونجایی که بخودت زخم زدی  یا به دیگران اونجا که نوازش منفی رو به بی نوازشی ترجیح دادی و اونجا که فکر میکنی دوست  داشتی و دوست داشته شدی ولی وقتی مثل یه فیلم نگاهش کنی بی هیچ حسی و فقط یک شاهد باشی بیشتر وقتها دوست داری قهقهه بزنی ....هم شادیش خنده دار ه و هم از دست دادن و عزا و مرگش....و بعد از یه مرور میفهمی دیگه بجای خاطره   درست کر تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aidin-ahao بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

انگار بند ناف منو تو یوسف آباد بریدن بیست ساله هر وری میرم بازم میرسم به یوسف آباد البته این بیست سالیه که خودم تنهایی گیر کردم توش با خانواده و دوستانش بمونه  ؛ امروزم یوسف آباد بودم  مثل شنبه های قبل ، از کوچه نهمشم رد شدم . خیلی وقت بود کوچه نهم فقط کوچه نهم بود ، امروز  یجور دیگه رد شدم ازش ولی .هم بیخیال بودم هم خنده رو لبم بود هم یجورایی از تو عصبانی بودم هم از خودم عصبانی بودم هم بخودم ایول گفتم هم  جای پارکینگ نبود هم تابلوها سرجاش بود  هم...خلاصه چند ثانیه گذر از کوچه نهم امروز  شد این. دوستم پرسید فردا چندمه گفتم دو خرداد .تولدت مبارک  تهران ساعت 4 صبح...ادامه مطلب
ما را در سایت تهران ساعت 4 صبح دنبال می کنید

برچسب : سی و چهار سالگی,ازدواج در سی و چهار سالگی, نویسنده : aidin-ahao بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15